گزارش خطا در معنی کلمه 'erupt'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: منفجرشدن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: جوانه‌زدن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: درامدن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: دراوردن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: فوران‌كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. violently the volcano which erupted violently last month | suddenly His anger suddenly erupted into furious shouting. VERB + ERUPT threaten to PREP. into violence that threatened to erupt into a full-scale war

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: verb to emerge violently; explode: The volcano erupted after years of dormancy.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :