گزارش خطا در معنی کلمه 'eruption'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: فوران‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: رویش دندان

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: جوش‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: انفجار

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun explosion of a volcano ADJ. big, great, major, violent It was the biggest eruption of Vesuvius for some years. | minor | volcanic VERB + ERUPTION predict ERUPTION + VERB happen, occur, take place PREP. in an/the ~ The temple was destroyed in the violent eruption of 1470 BC. sudden start of sth loud/violent ADJ. sudden a sudden eruption of fighting PREP. ~ of

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :