گزارش خطا در معنی کلمه 'alter'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: دگرگون‌ شدن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: دگرگون‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: تغییردادن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: پس و پیش کردن

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: اصلاح‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: دگرگون شدن

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: دگرگون کردن

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: تغییر یافتن‌

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: جرح‌

شبکه مترجمین ایران

10 عمومی:: عوض‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. considerably, dramatically, drastically, fundamentally, greatly, radically, significantly, substantially He had not altered greatly in the last ten years. | slightly PHRASES not alter the fact that Unemployment has come down slightly but this does not alter the fact that it is still a major problem.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: verb to adjust a garment for a better fit; modify: If the suit does not fit, alter it.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :