گزارش خطا در معنی کلمه 'alternate'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: متناوب‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: متناوب‌ بودن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: یك‌ درمیان‌ امدن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: بنوبت‌ انجام‌ دادن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: متناوب‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: (هن) متبادل‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: عوض‌ و بدل‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: یك‌ درمیان‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb to do or execute by turns: Both of you must alternate driving. adj. substitute: He was an alternate delegate.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :