گزارش خطا در معنی کلمه 'exertion'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ثقل‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: تقلا

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: اعمال‌ زور

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. considerable, great | mental, physical Try to avoid physical exertion. PREP. from the ~ She was hot and breathless from the exertion of cycling uphill. | with ~ flushed and sweating with exertion after digging the garden

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :