گزارش خطا در معنی کلمه 'exponent'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: نما

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: توان‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: تعریف‌ كننده‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: شرح‌ دهنده‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: نماینده‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. chief, foremost, leading, main, principal | great, outstanding | famous, well-known | early He was an early exponent of multimedia in the classroom. PREP. ~ of a leading exponent of the Japanese flute

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :