گزارش خطا در معنی کلمه 'extinct'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: منقرض‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: ازبین‌ رفته‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: منسوخه‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: تمام‌ شده‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: معدوم‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: مرده‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. vanished: It is an extinct species of bird.

Simple Definitions

2 general::   adj. VERBS be | become, go | presume sth, think sth The species was presumed extinct. ADV. completely, totally | all but, almost, nearly, practically, virtually The numbers of these animals have been falling steadily and they are now almost extinct.

Oxford Collocations Dictionary

3 general:: adj. no longer any living: Dinosaurs are considered extinct.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :