گزارش خطا در معنی کلمه 'extravagant'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مفرط‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: گزافگر

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: گزاف‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: غیرمعقول‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: غریب‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: عجیب‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, feel, seem I go to that restaurant for lunch if I'm feeling extravagant. | become ADV. terribly, very, wildly He had a wildly extravagant lifestyle. | a bit, a little, rather, somewhat PREP. with You mustn't be so extravagant with other people's money.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: adj. immoderate: We went to an extravagant dinner.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :