گزارش خطا در معنی کلمه 'amateur'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: دوستار

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: اماتور

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: غیرحرفه‌ای‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: آماتور

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: دوستدار هنر

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. not professional: She was an amateur photographer. noun beginner; not professional: At writing books, he was an amateur.

Simple Definitions

2 general::   noun sb who does sport, etc. for pleasure, not money ADJ. competent, gifted, talented, top | enthusiastic, keen | gentleman International affairs today are no longer for gentleman amateurs. sb who is not very good at sth ADJ. rank, real The others had been skiing since they could walk and made her look a rank amateur.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :