گزارش خطا در معنی کلمه 'fair to middlin''

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: Phrase(s): fair to middlin’ Rur. mediocre; not bad but not good. (Middling means ‘of average quality.’) • Tom: How are you feeling today? Bill: Fair to middlin’. • My sewing is excellent, but my cooking is only fair to middlin’.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :