گزارش خطا در معنی کلمه 'fairly'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: بیط‌رفانه‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

2 عمومی:: بط‌ورمیانه‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

3 عمومی:: بموقع‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

4 عمومی:: بط‌ورروشن‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

5 عمومی:: منصفانه‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general:: adv. equitable: We should treat the people fairly. adv. satisfactory: She is a fairly good cook.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :