گزارش خطا در معنی کلمه 'fairy'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: جن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: افسونگری‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: پری‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: ساحره‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: In addition to the idiom beginning with FAIRY, Also see TOOTH FAIRY.

American Heritage Idioms

2 general::   noun ADJ. good | bad, wicked VERB + FAIRY believe in

Oxford Collocations Dictionary

3 general:: noun elf: People say they have seen a fairy.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :