گزارش خطا در معنی کلمه 'ambivalent'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: دوجنبه‌ای‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: دمدمی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, feel, sound | remain ADV. deeply, highly, very The party's position on nuclear weapons is deeply ambivalent. | fairly, rather, somewhat PREP. about He feels rather ambivalent about his role as teacher.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :