گزارش خطا در معنی کلمه 'far fetched'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: زوركی‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

2 عمومی:: دورودراز

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

3 عمومی:: ازدورامده‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

4 عمومی:: دور

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general::   adj. VERBS be, seem, sound ADV. extremely, impossibly, very The whole story was impossibly far-fetched. | a bit, a little, pretty, rather

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :