گزارش خطا در معنی کلمه 'feed one's face'
برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن
کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت
'معانی جدید'
معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه
'ارسال'
کلیک کنید
.
english
1
general::
Also, stuff one's face. Eat greedily, overeat, as in When Dave comes home he's apt to feed his face, or She won't lose any weight if she keeps stuffing her face like that. [Slang; c. 1900]
American Heritage Idioms