گزارش خطا در معنی کلمه 'ferment'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 صنایع غذایی:: تخمیر

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مخمرشدن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: ترش‌ شدن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: ور امدن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: (مج) برانگیزاندن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. heady, intense | artistic, creative, cultural, intellectual | political, revolutionary a period of intense political ferment PREP. in (a) ~ The country was in ferment.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: verb conversion of sugar into alcohol: Grapes, if you ferment them, can make wine.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :