گزارش خطا در معنی کلمه 'fickle'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: بی‌ وفا

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بی‌ ثبات‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: متلون‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: دمدمی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be ADV. very | a bit, rather | notoriously The television world was a notoriously fickle one.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: adj. changeable, capricious: Fate can be a fickle master.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :