گزارش خطا در معنی کلمه 'filled to the brim'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مالامال‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

2 عمومی:: پر

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

3 عمومی:: لبالب‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general:: Phrase(s): filled to the brim filled all the way full; filled up to the top edge. • I like my coffee cup filled to the brim. • If the glass is filled to the brim, I can’t drink without spilling the contents.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :