گزارش خطا در معنی کلمه 'firearm'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: اسلحه‌ گرم‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: جنگ افزار گرم

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. imitation, replica | unlicensed VERB + FIREARM be in possession of, possess The police charged her with possessing a firearm with intent to endanger life. | carry FIREARM + NOUN training | expert | certificate, licence | offence He is wanted for robbery and firearms offences.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :