گزارش خطا در معنی کلمه 'firing squad'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: (نظ‌) جوخه‌ اتش‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun VERB + FIRING SQUAD face He could face a firing squad if found guilty of the charges. | be executed by, be shot by She was executed by firing squad. PREP. before/in front of a/the ~ Many died in front of the firing squad.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :