گزارش خطا در معنی کلمه 'fishy'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ماهی‌ دار

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: (مج) مورد تردید

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: مثل‌ ماهی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: مشكوك‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, look, seem, smell, sound It all sounds very fishy to me. ADV. very | definitely, distinctly | a bit PHRASES something fishy There was definitely something fishy going on.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :