گزارش خطا در معنی کلمه 'fitting'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: جفت‌ سازی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: سوار كنی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: لوازم‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: بجا

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: پرو لباس‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: بمورد

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: مناسب‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: بموقع‌

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: فیتینگ

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. original | standard | special | interior, internal | electrical, plumbing | bathroom, kitchen | lamp, light | metal, plastic, etc. | brass, copper, etc. VERB + FITTING install Our bathroom fittings are easy to install. | remove | make | use a fitting used to join copper pipe PHRASES fixtures and fittings The room still has the original fixtures and fittings.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :