گزارش خطا در معنی کلمه 'fizzle'
برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن
کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت
'معانی جدید'
معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه
'ارسال'
کلیک کنید
.
فارسی
شبکه مترجمین ایران
2
عمومی::
وزوز (صدای هیزم تر هنگام سوختن)
شبکه مترجمین ایران
شبکه مترجمین ایران
english
1
general::
fizzle out to gradually end, often in a disappointing or weak way • They went off to different universities and their relationship just fizzled out.
Cambridge-Phrasal Verbs