گزارش خطا در معنی کلمه 'flair'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: فراست‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: استعداد

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: (مجا) قوه‌ تشخیص‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: بویایی‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: شامه‌ سگ‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. considerable, great | real | natural | artistic, creative, design, entrepreneurial, imaginative VERB + FLAIR have She has a natural flair for languages. | show | lack His designs are all right, but he lacks artistic flair. | develop PREP. with ~ jazz guitarists who improvise with flair | ~ for an activist with a flair for publicity

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :