گزارش خطا در معنی کلمه 'flu'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: (influenza=) (ط‌ب‌) انفلوانزا

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. mild | gastric | summer QUANT. bout, dose She's had a nasty dose of flu. VERB + FLU be in bed with, be laid up with, have, suffer from | catch, contract, get, go down with FLU + NOUN bug, virus | epidemic | victim | vaccine | jabILLNESS

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun type of disease: Flu has killed thousands of people.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :