گزارش خطا در معنی کلمه 'fluctuate'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: با و پایین‌ رفتن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: نوسان‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: ثابت‌ نبودن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: نوسان‌ داشتن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: نوسان

واژگان شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: روی‌امواج‌ بالا وپایین‌ رفتن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. considerably | sharply, widely, wildly Prices have fluctuated wildly in recent years. | constantly, continually constantly fluctuating patterns PREP. according to Traffic congestion fluctuates according to the time of day. | around The number of boys at the school fluctuates around 100. | between The number of unemployed fluctuates between two and three million.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :