گزارش خطا در معنی کلمه 'focal point'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: نقطه کانونی

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 روان شناسی و مشاوره:: مرکز اصلی

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun VERB + FOCAL POINT act as, become, form, make, provide (sth with), serve as PREP. ~ for The school provides a focal point for the local community. | ~ in In what sense was the discovery of America a focal point in history?

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :