گزارش خطا در معنی کلمه 'forgo'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: صرفنظ‌ر كردن‌ از

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: رها كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: چشم‌ پوشیدن‌ از

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. willingly She would willingly forgo a birthday treat if only her warring parents would declare a truce. VERB + FORGO have to Time to prepare was a luxury he would have to forgo. | decide to | be prepared to, be willing to

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :