گزارش خطا در معنی کلمه 'forlorn'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: سرگردان‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: متروك‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: بی‌ كس‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: بیچاره‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: درمانده‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. sad or lonely: She had a forlorn look on her face.

Simple Definitions

2 general::   adj. VERBS be, feel, look, seem, sound, stand The house stood forlorn and empty. | become ADV. very | quite, utterly She didn't belong, and felt utterly forlorn. | almost | rather, somewhat

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :