گزارش خطا در معنی کلمه 'forthcoming'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: اماده‌ ارائه‌ دادن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: نزدیك‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: درشرف‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: اینده‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. available VERBS be Help was duly forthcoming. ADV. duly | readily | immediately willing to give information VERBS be ADV. unusually | not very PREP. about She wasn't very forthcoming about where she'd been.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: adj. approaching: It is a forthcoming event.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :