گزارش خطا در معنی کلمه 'forthright'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: بیدرنگ‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: رك‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: سرراست‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: بیمحابا

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: مستقیما

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, seem ADV. very | pretty | characteristically MacTavish was characteristically forthright in his reply. PREP. about She's always been very forthright about her preferences.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :