گزارش خطا در معنی کلمه 'fortnight'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: هر دو هفته‌ یكبار

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: چهارده‌ روز

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: دوهفته‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. next | last, past, previous | whole VERB + FORTNIGHT spend We've spent the last fortnight in Spain. FORTNIGHT + VERB elapse, go by, pass A fortnight passed and we still hadn't heard from them. PREP. after a/the ~, during a/the ~, for a/the ~, in a/the ~ We hope to leave in the next fortnight. | over a/the ~, within a/the ~

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun two weeks: After a fortnight we will leave.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :