گزارش خطا در معنی کلمه 'forward'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ارسال‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: به‌ جلو

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: جلوی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: جسور

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: فرستادن‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: ببعد

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: پیش‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: گستاخ‌

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: جلو

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: see BACKWARD AND FORWARD; CARRY FORWARD; COME FORWARD; FROM THIS DAY FORWARD; KNOW LIKE A BOOK (BACKWARDS AND FORWARDS); LOOK FORWARD; PUT FORWARD; PUT ONE'S BEST FOOT FORWARD; SET FORWARD.

American Heritage Idioms

2 general:: adj. front line: The soldier is at a forward position. adj. advanced: It is a forward way of thinking. adv. toward future: We are looking forward to seeing you. verb readdress letter: Please forward the letter to her.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :