گزارش خطا در معنی کلمه 'foster'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: نسل‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بچه‌ سر راهی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: دایه‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: غذا

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: غذا دادن‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: پرستار

شبکه مترجمین ایران

7 روان شناسی و مشاوره:: پرورش دادن

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. carefully, deliberately The school has carefully fostered its progressive image. | energetically VERB + FOSTER help (to) | be designed to

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: verb promote: We should foster good government.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :