گزارش خطا در معنی کلمه 'frail'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: نحیف‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: شكننده‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: سست‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: نازك‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: زودگذر

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: سست‌ در برابر

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, look, seem | become, get, grow ADV. extremely, very | increasingly | rather | mentally, physically Many old people become mentally frail. PHRASES old and frail She looked old and frail.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: adj. weak: She was a frail old lady.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :