گزارش خطا در معنی کلمه 'frank'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: بی‌ پرده‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: رك‌ گو

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: نیرومند

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: صریح‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: رك‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: بی‌ پرده‌ حرف‌ زن‌

شبکه مترجمین ایران

7 سیاسی و روابط بین الملل:: صریح

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. candid: We gave him our frank opinion.

Simple Definitions

2 general::   adj. VERBS be ADV. extremely, remarkably, very | absolutely, perfectly, quite Let me be perfectly frank with you. | fairly | delightfully, disarmingly, refreshingly She surveyed Sophie from top to toe in a disarmingly frank way. | brutally She was brutally frank in her assessment of our chances. | surprisingly PREP. about Macmillan was quite frank about his concerns. | with To be frank with you, I don't really think you've got a chance. PHRASES full and frank a full and frank exchange of views

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :