گزارش خطا در معنی کلمه 'fraud'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 حسابداری و مالی:: تقلب

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: حیله‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: فن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: تقلب‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: (حق) كلاه‌ برداری‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: فریب‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: گوش‌ بر

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun cheat, imposter: When it came to fixing, it he was a fraud.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. serious | massive | complex, sophisticated | attempted | alleged | computer A bank lost several million pounds through a sophisticated computer fraud. | electoral, financial, insurance, tax, etc. FRAUD + NOUN squad detectives from the fraud squadCRIME (for verbs)

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :