گزارش خطا در معنی کلمه 'freaked'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: خط‌ دار

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

2 عمومی:: راه‌ راه‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

3 عمومی:: خط‌ خط‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general:: Phrase(s): freaked (out) 1. shocked; disoriented. (Sometimes used of the effects of drugs or alcohol.) • I was too freaked out to reply. • Man, was I freaked. 2. tired out; exhausted. • I’m too freaked out to go on without some rest. • The chick is really freaked. Let her rest.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :