گزارش خطا در معنی کلمه 'free hand'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: بی‌ افزار

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

2 عمومی:: بادست‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

3 عمومی:: بی‌ اسباب‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general:: Phrase(s): *a free hand (with someone or something) Fig. freedom to exercise complete control over something. (*Typically: get ~; have ~; give someone ~.) • I didn’t get a free hand with the last project. • John was in charge then, but he didn’t get a free hand either.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :