گزارش خطا در معنی کلمه 'freezing point'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: نقط‌ه‌ انجماد

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: درجه‌ یخ‌ بندان‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun VERB + FREEZING POINT get to, reach PREP. above ~ In the Antarctic, the temperature rarely rises above freezing point. | at ~ the changes that take place at freezing point | below ~ The temperature dropped below freezing point this afternoon.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :