گزارش خطا در معنی کلمه 'frequently'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: بارها

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

2 عمومی:: مكررا

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

3 عمومی:: خیلی‌ اوقات‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general:: adv. often: She frequently walks for exercise.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :