گزارش خطا در معنی کلمه 'fridge'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: سردخانه‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: (refrigerator=) یخچال‌ برقی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: دستگاه‌ مبرد

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. domestic VERB + FRIDGE raid The kids tend to raid the fridge when they get home from school. | fill, stock The fridge was stocked with food and drink. | defrost FRIDGE + NOUN freezer | door

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :