گزارش خطا در معنی کلمه 'fritter'
برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن
کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت
'معانی جدید'
معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه
'ارسال'
کلیک کنید
.
فارسی
شبکه مترجمین ایران
2
عمومی::
كلوچه قیمه دار یا میوه داركه سرخ كنند
شبکه مترجمین ایران
شبکه مترجمین ایران
english
1
general::
fritter sth away [ M ] disapproving to waste money, time or an opportunity • If I've got money in my pocket, I tend to fritter it away. • She fritters so much money away on expensive make-up.
Cambridge-Phrasal Verbs