گزارش خطا در معنی کلمه 'frog'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: قلاب‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: قورباغه

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: خرك‌ ویلن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: پاشنه

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: (ج‌ش‌) غوك‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: وزغ‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: قورباغه‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun amphibian: Many frogs live in water.

Simple Definitions

2 general::   noun FROG + VERB hop, jump, leap, plop into sth The frog plopped into the pond. | croak FROG + NOUN spawn (also frogspawn)

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :