گزارش خطا در معنی کلمه 'from time to time'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: هرچندوقت‌ یكبار

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

2 عمومی:: گاه‌گاهی‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general:: Phrase(s): from time to time irregularly; now and then; occasionally; sometimes; not predictably. • From time to time, I like to go fishing instead of going to work. • Bob visits us at our house from time to time.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :