گزارش خطا در معنی کلمه 'frosted'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: پوشیده‌ ازشبنم‌ یخ‌ زده‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

2 عمومی:: یخ‌ زده‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

3 عمومی:: سرمازده‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general:: Phrase(s): frosted (over) Sl. angry; annoyed. • The clerk was really frosted over when I asked for a better one. • Why was he so frosted?

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :