گزارش خطا در معنی کلمه 'fruitful'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مفید

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بارور

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: مثمر

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: میوه‌ دار

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. worthwhile: It has been a fruitful year.

Simple Definitions

2 general::   adj. VERBS be, prove ADV. enormously, extremely, remarkably, very | quite, reasonably | potentially PREP. in This research has been enormously fruitful in helping our understanding of the disease.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :