گزارش خطا در معنی کلمه 'fume'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: دود دادن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بخار دادن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: بخور

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: دود

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: بخار

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: گاز

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: غضب‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. inwardly, quietly PREP. about/over She was still quietly fuming about Peter's remarks. | at We were all fuming at the delay. PHRASES be left fuming Motorists were left fuming as police closed the motorway for six hours. | sit/stand (there) fuming He sat fuming over what he had just learnt.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :