گزارش خطا در معنی کلمه 'furtive'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: زیر جلی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مخفی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: دزدكی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: نهانی‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: پنهان‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: رمزی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, feel, look, seem, sound | become The look in his eyes became furtive. ADV. very | almost The secretary looked almost furtive when I walked in. | slightly | oddly He cast an oddly furtive glance at her.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :