گزارش خطا در معنی کلمه 'gadget'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: جزء (اجزاء)

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: ابزار

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: الت‌ كوچك‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: مكانیكی‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: انبر

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: اسباب‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. little | clever, neat, nifty | useless | latest, modern, new | electrical, electronic | kitchen VERB + GADGET invent PREP. ~ for She has invented a nifty little gadget for undoing stubborn nuts and bolts.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :